جدول جو
جدول جو

معنی ابن نوح - جستجوی لغت در جدول جو

ابن نوح
(اِ نُ)
محمد بن ایوب اندلسی غافقی. مقری و محدث. او از فقهای مالکی است و وفات وی به سال 608 هجری قمری بوده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ)
ابوعلی حسن بن عضدالدوله. از امیرزادگان بنی هود اسپانیا. مولد او مرسیه به سال 624 هجری قمری وی در علوم فلسفی و ادبی و تصوف بارع بود و میان تصوف و فلسفه جمع کرد چنانکه ابن رشد بین حکمت و شرع. عاقبت بمشرق شد و پس از ادای فریضۀ حج در حجاز و یمن و شام بنوبت روز میگذاشت تا697 به دمشق درگذشت
لغت نامه دهخدا
(لُ)
ابن نوح السمنائی. مولانا اختیارالدین... ولده (ای ولد مولانا لسان الدین نوح بن محمد الطوسی اصلاً، السمنانی مولداً). العالم الکامل النبیه الفاضل المالک، لازمه البیان و الفتیا التارک لتکلفات اهل الدنیا تفقه علی والده و اخذ من العلوم النقلیه و العقلیه بنصیب وافر و سافر البلدان ثم رجع و کان یدرس فی المدرسه افزاریه یقراء علیه اکثرالکتب الادبیه و العلوم المتداوله و صارت الیه فتاوی البلدکلها. و له رسالات فائقه و قصائد رائقه و لطائف یعجز البیان عنها و رقائق بقطر ماء الملاحه منها. و کان علی السفهاء و الجهال اشد من سیف قاطع یبکتهم فی المباحث و یسکتهم فی الجمامع و له دیوان یزید علی الوف کانهاعلی آذان ابکار المعانی شنوف و من جمله منظوماته:
انی اذا افتخر الجهول بجاهه
و بما حوی من ماله و مناله
فتفا خری بین الخلائق کلهم
بولاء خیر الانبیاء و آله.
صلی الله علیه و سلم. و تو فی سنه... و سبعمأئه و دفن فی الحظیره عند ابیه رحمه الله علیهم. (شدالازار ص 396)
لغت نامه دهخدا
ابن نوح السیرافی، نزیل بصره. شیخ ثقه. او راست: کتاب المصابیح فی رجال الائمه (ع) و کتاب الحدیثین المختلفین و کتاب التعقیب و غیر ذلک. (روضات ص 18)
لغت نامه دهخدا
ابن نوح شامی. شیخ طوسی در رجال خود وی را در عداد اصحاب باقر (ع) شمرده است. (تنقیح المقال ج 1 ص 122)
لغت نامه دهخدا
عبدالملک بن نوح بن منصور بن عبدالملک بن نوح بن نصر بن احمد بن اسماعیل بن احمد بن اسد بن سامان، بعد از برادر پادشاهی بدو دادند و او مدت هشت ماه و هفده روز پادشاهی کرد، تا سیف الدوله محمود به کین خواستن ابوالحارث، بجنگ فایق و بکتوزون آمد و ایشان را منهزم گردانید، رجوع به تاریخ گزیده ص 391 و آل سامان شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَ)
ابوعلی حسن بن علی عبدی ملقب به همام. شاعری شیعی از مردم واسط. در دمشق و گاهی بغداد اقامت داشت و بعض بزرگان وقت را مدح می گفت و سپس بخدمت امجد فرمانروای بعلبک پیوست. وفات او به سال 596 هجری قمری بوده است
ابوالحسن علی. متوفی به سال 376 هجری قمری از ادبای وقت خویش و از کتب اوست: کتاب البراعه و کتاب صحبهالسلطان
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَ)
هر یک از سه ستارۀدب اکبر و اصغر و مجموع آنها را بنات النعش گویند
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَ فی ی)
آنکه او را پدر از خانه برانده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَ)
نجیب الدین ابوابراهیم محمد بن جعفر بن محمد بن نمای حلی ربعی. فقیه شیعی. او شاگرد ابن ادریس و استاد محقق صاحب شرایع است. وفات او به 645 هجری قمری بوده است
نجم الدین جعفر بن محمد فرزند نجیب الدین ابوابراهیم محمد. فقیه و محدث. او راست: کتاب مثیرالاحزان و کتابی در اخبار مختار بن ابی عبیدۀ ثقفی
نجم الدین جعفر بن شمس الدین محمد بن جعفر فرزندزادۀنجم الدین جعفر بن محمد. او راست: کتاب منهج الشیعه
نظام الدین احمدفرزند نجیب الدین ابوابراهیم محمد. از فقهای شیعه
جلال الدین حسن فرزند نظام الدین احمد. فقیه شیعی
لغت نامه دهخدا
(اَ ضُ)
یکی از قرای بحرین است. (مراصدالاطلاع).
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی. وفات 326 یا 329 ه. ق. اصلاً ایرانی از نژاد نوبخت معروف منجم منصور دوانیقی. و شجرۀ نسب او معلوم نیست بچه طریق بنوبخت می پیوندد. او باعتقاد امامیه نائب سوم امام دوازدهم بود (از سال 305 تا سال 329 یا 326). ابن روح را حامد بن عباس وزیرمقتدر خلیفۀ عباسی بتهمت مراوده با قرامطه محبوس کرد اتفاقاً در سال 317 امراء بغداد بشوریدند و دو روز مقتدر از خلافت خلع و بار دیگر باین مقام بازگشت، حسین بن روح در این فترت از زندان رهائی یافت و دیگر مقتدر متعرض او نگردید. مردی از معاریف شیعه موسوم به ابن ابی عزاقر شلمغانی مذهبی نو اختراع کرده بود و بحلول و اتحاد معتقد بود و دعوی میکرد که خدا در او حلول کرده و بهشت عبارت از معرفت به امام و دوزخ مثال جهل به اوست و امثال این سخنان. حسین بن روح از اقوال او تبرّی جست و توقیعی بر لعن او نشر کرد. و شلمغانی را در سال 322 بکشتند. رجوع شود به تاریخ ابن اثیر وقایع سال 322 و تاریخ ابن خلکان (ترجمه حسین بن منصور حلاج) و مجالس المؤمنین و احتجاج و منتهی المقال
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ فَ رَ)
شهاب الدین ابوالعباس احمد بن فرح بن احمد لخمی اشبیلی شافعی. مولد او به اشبیلیه به سال 625 ه. ق. و در 646 اسیر فرنگ شد، و از آنجا بگریخت و به مصر و شام رفته بفراگرفتن علم و ادب پرداخت و پس از آن در شهر دمشق اقامت گزید و در جامع اموی بتدریس اشتغال ورزید و آنگاه که مشیخت دارالحدیث نوریه بدو عرضه کردند از قبول سر باززد. او را شاگردان بسیار در حدیث بود مانند دمیاطی و نابلسی و یونینی و برزالی و مقاتلی. وفات او در 699 بوده است. او را قصیده ای است به نام منظومۀ ابن فرح مشتمل بر بیست بیت و در آن اصطلاحات محدثین را بکار برده است و مطلع آن این است:
غرامی صحیح و الرجا فیک معضل
و حزنی و دمعی مرسل و مسلسل
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ صُ)
آفتاب.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
ابوالفضل عمر بن مسعده وزیر، مأمون بواسطۀ دها و تدبیر نزد خلیفه مکانتی داشته و عموزادۀ صولی ابراهیم بن عباس شاعر مشهور است و در سال 217 ه. ق. بشهر اذنه درگذشته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ وا)
شغال. شگال. کلب برّی. شار. ابووائل. داءلان. تور. ذئب الارمن. توره. (مهذب الاسماء). گال. اهمر. چغال. چغّال: پس آن سال بزمین عجم شگال پدید آمد، آن کجاابن آوی خوانند و اندر زمین عجم هرگز آن نبوده بود، بزمین ترکستان بودی. (تاریخ طبری ترجمه بلعمی). ج، بنات آوی
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَ)
بلا. سختی. (منتهی الارب). ج، بنوبرح
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جُ)
صالح. او را پنجاه ورقه شعر است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
یا ابن سمج. ابوالقاسم اصبغبن محمد غرناطی. از مشاهیر ریاضیین اندلس. نشأت او بغرناطه بوده است و با اینکه در ریاضی و هیئت مخصص بوده از طب نیز بهره داشته و شاگرد مسلمه مجریطی است. او راست: کتاب المدخل الی الهندسه فی تفسیر کتاب اقلیدس. کتاب المعاملات. کتاب طبیعهالعدد. کتاب التعریف بصوره صنعه الاسطرلاب. کتاب الکبیر فی الهندسه. زیج علی احد مذاهب الهند المعروف بسندهند. وفات او بسنۀ 420 ه. ق. بغرناطه و سن اوشمسی 59 بود، در عهد جیوس بن زیری بن مناد صنهاجی
لغت نامه دهخدا
ابن نوح کاتب. به عربی شعر گفته و دیوان او پنجاه ورقه بوده است. (از الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابن یوم
تصویر ابن یوم
روززاد سنگدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابن آوی
تصویر ابن آوی
شغال شگال
فرهنگ لغت هوشیار